کیانای کلاس اولی
کیانا جون امسال رفت کلاس اول.
روز ٢٦ شهریور جشن شکوفه هاشون بود. بهش خوش گذشت. کلاس بندی شدند. دوست هم پیدا کرد.
چیزی که اونجا دیدم این بود که کیانا از ٤ تا پله که مربوط به قسمت جلوی صف بچه ها بود و برنامه اجرا میکردند میرفت بالا و از اون بالا میپرید پایین و اونقدر اینکارو کرد تا زانوش به زمین خورد و پاش خون اومد. خوب ولی شلوارش روز جشن پاره نشد.
روز ٤ مهر اولین روزی بود که کلاس اولیها میرفتن مدرسه. کیانا خوشحال بود . دوستش هم اسمش ساحل بود . . خوراکی زیادی نخورده بود.معلمش گفت دستشویی زیاد رفت . آب زیاد میخوره. ظهر که برگشت دیدم آب معدنی که من صبح بهش داده بودم ببره و نصفه اب داشته ، هنوز همونقدر آب داره.
- کیانا اب نخوردی؟
-چرا مامان خوردم.
-پس حتما با لیوان از شیر آب مدرسه خوردی. چون آب شیشه کم نشده.
-نه . هر چقدر میخواستم اب خوردم. شیشه آب تموم شد . رفتم از شیر آب ، دوباره شیشه رو پر کردم.
و من
روز ٥ مهر که اومد خونه تکلیفشو انجام داد. برام گفت که اونقدر با دوستش ساحل شیطونی کرده که معلم از کنار هم جداشون کرده. دوستش براش خوراکی خریده و از خوراکیهای خودش هیچی نخورده.
قرار بود ٨٨٠٠ تومن برای کتاب و بیمه و این حرفا بدیم ببرن مدرسه. صبحی بهش میگم کیانا هشتاد هزار تومن جلوی کیفته برا کتابات. حواست باشه. میگه مگه چند تا کتاب میخوان بدن که هشتاااااااد هزار تومن باید بدیم؟؟؟!!!!
منم گفتم مامان جان اشتباهی گفتم. هشت هزار تومن( خدا بدادم برسه)