ماجرای کیانا دو دو - عنوان وبلاگ
کیانا از زمانی که خیلی کوچولو بود و هنوز نمیتونست حرف بزنه بعضی چیزا رو با دست و پانتومیم نشون میداد.
از جمله هر وقت آب میخورد با دستش یه بند انگشت کوچیکشو نشون میداد.
خوب این یعنی که دوباره اب بده
تا مدتها این به معنی دوباره انجام دادن کاری بود
وقتی زبون باز کرد و حرف زد میگفت : آب
بعد از اینکه آب میخورد باز هم میگفت : دو دو ( با دستش هم همون بند انگشت کوچیکشو نشون میداد)
بعد که مهد رفت مربیش با خنده همیشه میگفت این منو کشته با دودو، هروقت بهش اب میدم حتی خیلی هم براش اب بریزم ، باز باید دودو اب بدم.
الان که کیانا نزدیک به ٦ سالش شده نصف شبا که اب میخواد من با خواب الودگی میرم براش اب میبرم بعد تا میام تو رختخواب بخوابم داد میزنه : دودو
این از جمله حرفهاییه که از خیلی بچگیا با کیانا بوده و فکر کنم حالا حالا ها باشه...
دوست دارم کیانا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی